۱۳۹۰ آبان ۱۰, سه‌شنبه

"ما جماعت خود به خواب زده ! "


به تازگی کمپین گسترده ای در حمایت از رامین در آکادمی گوگوش توسط ملت قهرمان ایران به راه افتاده . جوان با استعدادی که در صلح و آرامش به سر میبرد و تنها ممکن است کمی از حقوقش در این شبکه ی هنری ضایع شده باشد .
اما چه کسی به فکر هزاران جوان زندانی ، آواره شده ، کشته شده و یا زندگی بر باد داده ، به خاطر آزادی و نجات ایران زمین است !!
خزر بر باج رود ، خلیج پارس عربی شود ، دریاچه هامان یکی یکی خشک شوند ، کارون و زاینده رودمان از نفس بیافتند ، آسمان کشورمان زیر بال هواپیماهای فطری که از فروش ثروت ما بی عرضگان خریداری شده برود ، چوبه های دار صحنه های نمایش هنری خیابانی امان باشد ، هزاران میلیارد ثروتمان به تاراج رود ، میلیونها انسان زیر بار فشار زندگی هر روز مرگشان آرزو کنند ، در خیابان روسری از سر خواهر و مادرمان بکشند و بر تن زنانمان ، دیو مردان در زندانها شلاق بکشند ...




همه چیزمان هم که به غارت رود ارزش کمپین به راه انداختن و حمایت و اعتراض و ایستادن پای آن ندارد لابد ....
چون ما " جماعت خواب زده " و " خرد فروخته " و " سر به هوا " ، می ترسیم از این جماعت و در کنج خانه ها خزیده ایم و خدا را شکر که " فارسی وان " هست و " من و تو " و رویا فروشانی که میشود گاهی به آنها خوش بود . اوج مسئولیت شناسی و انسانیتمان هم همین که گاهی در فضای امن خانه مان به استاتوس برحقی و صفحه ی حمایت از مظلومی یک لایک تقدیم کنیم .


خدا یا من در چه مملکتی زندگی می کنم !



۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

میر حسین آخرین ستون باور به رژیم را فرو انداخت و ایران آزاد شد



دیشب همه جا شلوغ بود و فضا فضای درگیری و بی نظمی و نگرانی . میخواستیم وارد محله بشیم ولی توی خونه ی اول کلی نیرو و گارد بود . یه عده اینطرف یه عده اونطرف گیر افتاده بودیم . با میر حسین نشسته بودیم کنار یک ستون بزرگ چوبی و داشتیم با هم راجع به مشکلات زیاد جامعه و راهکارهاش حرف میزدیم . من درد ودل میکردم و از بهم ریختگی اوضاع و فساد و خیانت و خطر جنگ و فقر و فحشا و بی مسئولیتی و کرختی جامعه و ... براش می گفتم . با دقت داشت گوش میداد . بعد یهو یه تبر درآورد و آروم افتاد به جون ستون . ستون سقوط کرد رو سقف خونه و خرابش کرد و آدمای محله که دو طرف خونه بودن به هم رسیدن .همه از هم پذیرایی میکردن و شیرینی پخش میکردن و من دیدم دیگه میر حسین نیست . باورمون نمیشد و خوشحال بودیم ولی بازم همه جا شلوغ و بی نظم بود و من هنوز دلم شور میزد و با همون دلشوره از خواب بیدار شدم .

خرافاتی نیستم . ولی به درستی بعضی از رویاها بنا به تجربه اعتقاد پیدا کردم . بخصوص که سال 87 خوابی دیدم که بعدها به روشنی در وقایع 88 تعبیر شد .
میر حسین ، چکیده و پرورده ی تاریخ یکصد سال اخیر ایرانه و  در این دوران تلخ اسارت هممون و خودش ، تجربه ی بزرگی رو به نفع مردم و آینده ی ایران سپری میکنه و پخته تر و آماده تر در کنار مردم آخرین ستونهای اعتقادی و اعتباری رژیم رو ساقط خواهد کرد . ولی هنوز تا آرامش حقیقی راه طولانی و دشواره و نیاز به خردورزی و صبوری و مسئولیت پذیری هممون داره . فقط باشیرینی پخش کردن در فردای ازادی ناگزیر ایران ، کام ما شیرین نخواهد شد !

۱۳۹۰ مهر ۱۲, سه‌شنبه

آقا ! ما کـِـــــــــش می دهیم ...




آقا ! ما کِـــش می دهیم ؛

تحلیلی از سخنان اخیر خامنه ای در مورد اختلاس

پارسا آریان

مقام عظمی پس از مدتها سکوت دربرابرزلزله ی بزرگترین فساد اقتصادی تاریخ ایران سرانجام ظاهر شد و بار دیگر با گفتارش ثابت کرد که  تکیه کردن بر اصل تحمیق و تحمیرو وقاحت بی اندازه ی خودش و بلاهت مخاطبینش  تنها چاره ی سرپوش گذاشتن  بر ناشایستگی و بی کفایتی اش حتی در مقام یک رهبر دیکتاتور است .
پیشتر گفته بودم که "شارلاتانیسم  "  عرصه ایست که احمدی نژاد از اولین دوره ی ریاستش بر دولت بطور رسمی وارد فرهنگ سیاسی ج.ا کرد . اگرچه مبدع و پیشرو این عرصه ، آیت ا.. خمینی بوده است ولی کاریزمای او در زمان حیاتش و بعدتر خامنه ای با مهارت سیاسی  و تبلیغات همواره نقاب های ج .ا را حفظ کرده بودند .  احمدی نژاد برای نخستین بار بطور علنی از این مرام بعنوان استراتژی اصلی در پیشبرد  سیاستهایش در عرصه ی  داخلی و خارجی بهره برد و بطور کل معادلات اجتماعی ، سیاسی و جنگ قدرت را متحول کرد  . استمرار این استراتژی  رهبر ج .ا را نیز وادار کرده که او هم آشکارا همین مرام را پیشه ی خود گرداند و نقاب را کنار بزند . به گمان من ، آشفتگی حیرت آوری که در عرصه ی حکومت هویدا شده و درگیریهای بی سابقه و بهت آوری که میان اصول گرایان پدید آمده و آشکارا و بدون هیچ ملاحظه ای تمام تار و پود های عقیدتی و بنیادین نظام جمهوری اسلامی را بیش از پیش در برابر چشمان بهت زده ی مردمان میدرد ، نتیجه ی همین استراتژی است که حتی رهبر ایران را وادار میکند به این بازی تن دهد و همچنان بر هزینه های گزاف تداوم حکومتش بیافزاید .

اظهارات اخیر آقای خامنه ای به خوبی بیانگر این موضوع است که او به حدی از استیصال و ناتوانی در اداره ی بحران خود ساخته رسیده که چاره ای بجز پرهیز از ورود مستقیم به عرصه ی دعواها ندارد برای حفظ اندک اعتبار خود در نزد حامیانش ندارد و فقط باید در  نقش یک تبلیغاتچی به  قانع کردن طرفداران سنتی ، ذوب شدگان و توده ی ساده اندیش بپردازد و در این عرصه نیز بدینگونه به استراتژی شارلاتانیزم متوصل میشود :

یک : از اهمیت موضوع می کاهد( هم از حیث تاخیر در پرداختن به موضوع ، دقایق سخنرانی اش در این باره و هم لحن و ادبیات بکار رفته در سخنان  ) .
دو : باز هم منکر بحران میشود و در عین حال به رعایت مصلحت هشدار میدهد .
سه : هیچ اشاره ای به مسئولیت  سران سه قوه و مجریان بعنوان عاملین اصلی بروز چنین فسادهایی نمیکند بلکه با وقاحت میگوید " مسئولین محترم در حال رسیدگی هستند " .
چهار : به جای پرخاش به عاملین ، به مردم هشدار میدهد که موضوع را کش ندهند .
پنج :  خود را مبری از هر مسئولیتی میکند و نقش خود را اینجا که به صلاحش نیست در حد یک رهبری که فقط نصیحت میکند پایین می آورد ، آنجا که میگوید" من  قبلن به مسئولین تذکر داده بودم ولی عمل  نکردند !".

به ویژه در دوسال و نیم اخیر ، با هزینه های سنگین و مکرری که حضور بی سابقه ی مردم و جنبش سبز به حکومت تحمیل کرده و موجب اشتباهات پیاپی رژیم حاکم بر ایران و فرو افتادن پرده ها از عورت نظام شده ، عموم جامعه ی متوسط ایران نسبت به عدم مشروعیت و فساد هرم قدرت و در راس آن رهبر جمهوری اسلامی به قدر کافی آگاه شده و سخنان آقای خامنه ای صرفن برای طرفداران سنتی نظام ، مزدورانش و توده های مظلوم و خفته کابرد دارد ولی بهتر آن است با نکته سنجی از سخنان او و تاکید بر استراتژی " آنچه تو گفتی نکنید آن کنیم "  ضمن "کش دادن " موضوع و طرح پرسشهای اساسی و تعمیم آن به گفتمان قالب  در جامعه ، پیام خود را به "امت پیرو رهبر " نیز رسانیده و بیش از پیش با قلقلک وجدانهای به خواب رفته و خرد پنهان آنان ، بنیانهای دروغین نظام را سست کنیم .
برخی از این پرسشها از این قرارند :

1-    به چه دلیل مقام رهبری که هم داعیه و هم وظیفه ی صیانت از انقلاب و اسلام و سلامت دستگاههای حکومتی را دارند   در سال 1384 و در جریان انتخابات ریاست جمهوری و حتی پس از آن به پرونده ی اختلاس  300 میلیارد تومانی احمدی نژاد در شهرداری که حتی توسط طیفی از خود اصول گرایان مطرح و به تایید سازمان بازرسی کشور هم رسید رسیدگی نکرده و نسبت به آن هشدارندادند !؟
بر اساس کدام مصلحت نظام و اسلام  بود که بدون محاکمه و پاسخگویی نسبت به آن پرونده صلاحیت احمدی نژاد توسط شورای نگهبان منصوب رهبری تصویب شد و بعدتر هم هرگز این پرونده مطرح نشد ؟!  چرا به پرونده ی گسترده و کلان  فساد "خانه ی فاطمی " توسط رحیمی معاون اول رییس جمهور رسیدگی نشد و در معاملات سیاسی پشت پرده دستور به توقف آن و یا اجازه ی طرح شدنش را ندادند ؟ آیا اساسن بعنوان رهبر انقلاب و مرجع دینی که قدرت مطلق عمل هم  دارد مبارزه با فساد بر عهده ی ایشان نیست ؟ مسئولیت گماردن تخم مرغ دزدها بر مناصب حکومتی و اجرایی و تبدیل شدنشان به شتردزدها با چه کسی است ؟
2-    چطور وقتی استراتژی اصلی احمدی نژاد و یارانش در دو دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ، افشای به زعم خودش فسادهای گسترده ی اصلاح طلبان و هاشمی رفسنجانی قرار گرفت و حتی از تریبون های رسمی تحت امر رهبر اقدام به لجن پراکنی میکرد ایشان نسبت به مصلحت نظام هشدار نداده بلکه چراغ سبز دادند بدون انتشار سند و مدرک ماجرا "کش " پیدا کند ؟  چرا هیچوقت پیگیر وعده های رییس جمهور در افشای مفسدین اقتصادی نشده و دستگاه قضایی تحت امر را موظف به رسیدگی نکردند تا چنانچه آن ادعاها درست بود عزم راسخ نظام در مبارزه با فساد روشن و ثابت شود ؟
3-    چگونه است که ایشان و تشکیلات گسترده ی بیتشان در ریز وکلان امور مملکتی اعمال نفوذ کرده و  بنا به "مصلحت "  حتی گاهی بر خلاف اصول قانون اساسی به موضوعاتی نظیر " طرح اصلاح قانون مطبوعات "  و حتی " عزل و نصب وزیران " ورود کرده و از حکم حکومتی بهره میبرند و آن را وظیفه ی خود تلقی میکنید اما در باره ی این آشفته بازار فساد و کلاه گشادی که سر " امت "  رفته صرفن وظیفه ی خود را نصیحت و تذکر می دانند ؟ چرا در مورد رحیمی که پیش از این پرونده ی اختلاس بزرگترین دزد ایرانی لقب گرفت و با وقاحت تمام رییس جمهور محبوبشان او را بر مسند معاون اولی خود و "ریاست ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی " نشاند حکم حکومتی شما شامل حال نشد ؟

4-    وزیر اطلاعات منصوب ایشان که برای حفظش در دولت حاضر به رویارویی با "رییس جمهور محبوب " خود شدند و بر سر آن هزینه های کلان به عابروی نظام وارد کردند ،  در طول این دو سال و اندی کجا بود و چه میکرد ؟ چطور است که دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی و سربازان گمنام امام زمان که مستقیمن تحت امر و حمایت ایشان هستند، توانستند وجود یک دستگاه فکس در منزل یک روزنامه نگار گمنام را هوشمندانه کشف کرده و  به این نتیجه برسند که جاسوس آمریکا و اسراییل است ! ولی در برابر نوک بینی خودشان چنین مفسدینی را در دستگاههای حکومتی شناسایی  نکردند ؟
5-    مقام عظمی توجه نمایند ، این اختلاس توسط "دشمن " رخ نداده و در درون دستگاه دولتی اتفاق افتاده که اتفاقن رییس آن "نظرش به نظرات رهبری بسیار نزدیک است " و " پاک ترین ، پرتلاش ترین و مردمی ترین دولت تاریخ است "  .افشاگریها هم توسط بی بی سی فارسی و دستگاههای تبلیغاتی صهیونیسم در  غرب انجام نشده و برعکس توسط اصولگرایان به شدت ذوب شده در ولایت رخ میدهد . ایشان مردم خود را برای مخالفت با این دولت "میکروب " نامیدند و نزدیک ترین یارانشان را "بی بصیرت " خطاب کردند . رهبران مخالفان این دولت را که بارها نسبت به همین گستردگی فساد هشدار دادند " فریب خوردگان دشمن " و " بی بصیرت " و " طلحه و زبیر " نامیدند . وقت آن است که پاسخ دهند ایشان که خود را با علی مقایسه میکنند و ادامه ی خط امامت و ولایت معصوم هستند  و به امام زمان و از آن طریق به بارگاه حق متصل هستند ، چطور است که آن قدر بصیرت نداشتند  این فسادهای گسترده  در دستگاههای مستقیمن تحت ولایت خود که این روزها یکی پس از دیگری افشا میشود  را مانع شوند ؟  چطوراست که متهمین اصلی این اختلاس کسانی هستند که در نشست های متعدد "میثاق با رهبری " در صف های اول مینشستند ، چفیه می بستند ، در دستگاههای مهمی چون شورای نگهبان مناصب خطیر داشتند و حتی صلاحیت یا عدم صلاحیت دیگران را بررسی میکردند ؟ خود را پیرو و مرید شما می دانستند و از اساس در دستگاه شما تربیت و پرورده شدند . آیا نتیجه و محصول  آموزشها و رهنمودهای اسلام ناب محمدی و دستگاه حکومت اسلامی که ایشان رهبر راستین آن هستند چنین افرادی است ؟

6-    وقتی در خیابانهای ایران ، جوانان بی گناه به خاک و خون غلطیند پرسیدیم آیا مقام فرماندهی کل قوا مسئولیت  پاسخگویی به تمامی گلوله های شلیک شده در خیابانهای شهر را  ندارد ؟  به همان ثیاق اکنون میپرسم مگر شما طبق قانون اساسی اختیار مطلق و همزمان مسئولیت در قبال سه قوه را ندارید ؟ آیا جز این است که با وجود این همه دستگاههای پرهزینه و عریض و طویل تحت فرماندهی شما ، مسئولیت ضعف ها ، خطاهای سهوی و عمدی ، مستقیم یا غیر مستقیم به شما مربوط است و شما موظف هستید در پیشگاه ملت پاسخگو باشید ؟ چطور است که در چنین مورد مهمی برای مردم شما به صرف نصیحت کردن بسنده کرده و از همه بدتر آنکه مسئولینی که این فساد در دستگاههای آنان رخ داده را "محترم و کوشا " خطاب میکنید و حل این مشکل را نیز که توسط خودشان پیش آمده به خودشان واگذار میکنید ! و از آنسو به مردمتان هشدار میدهید که جنجال به پا نکنند ؟ یعنی "امت " شما وقتی دزدی به اموالشان می زند حتی حق ندارند فریاد برآورند که "آی دزد ! " ؟

7-    بهتر است مقام عظمی توضیح دهند چه کسی سلامت سازمان ها و مسئولین پیگیری کننده این اختلاس و صدها مورد فسادهای کلان دیگر را تضمین میکند ؟ بر چه اساس مردم باید به آنها اعتماد کنند ؟  چطور میشود اعتماد کرد همچون روال گذشته ( پرونده ی احمدی نژاد در شهردادری و پرونده رحیمی در بیمه ) برای گمراهی مردم خاک در چشمانشان نپاشند و یا منافعشان فدای زدو بندهای "مصلحت آمیز " نظام نشود ؟
وقتی روزنامه ی تحت امر مستقیم شما (کیهان )  به استناد رییس جمهور محبوبتان میلیاردها تومان به خزانه بدهکار است ، نماینده ی ولایی مجلس مدرکش را با سفر با 7 بچه به بلاد کفر  از جیب ملت گرفته و به استناد مدارک منتشر شده توسط دیگر ذوب شدگان ولایت بدون لیسانس دکترا گرفته و آن هم از نوع معادل (مشت نمونه ی خروار برای دیگر نمایندگان ) ، رییس جمهور محبوب و نزدیک به شما به استناد گزارشهای همین مجلس ولایت مدار میلیاردها دلار تخلف داشته ، با پول ملت با فک و فامیل به سفر می رود ، جواب کسری صندوق ذخیره ارزی و صندوق توسعه ی ملی یعنی بزرگترین خزانه های مملکت را نمی دهد ، رییس قوه ی قضا بر خلاف نص صریح قانون اساسی بدون داشتن صلاحیت های مصرح توسط خود شما منصوب میشود و فساد در این دستگاه حکایتش شده مثل گندیده شدن نمک ، بفرمایید مردم چطور اعتماد کنند که حقوق از دست رفته اشان در میلیاردها دلار تخلف های صورت گرفته در این اختلاس و دیگر فسادها  توسط همین سه قوه و همین افراد اعاده خواهد شد ؟  که شما به مردم نصیحت میکنید " بگذارید مسئولین محترم کارشان را انجام دهند ! " ؟  آیا فکر نمیکنید آنها کارشان را انجام داده اند و بجز گسترش فساد کاری از آنها ساخته نیست و شما متهم اصلی این آشفتگی هستید و باید به جای نصیحت به پیشگاه مردم پاسخ دهید ؟

8-    رهبر نظام فرموده اند " کش دادن موضوع به مصلحت نیست !"  . ایشان تقریبن در هر موضوعی از مصلحت نظام یاد میکنند . باید بطور صریح توضیح دهند منظورشان از مصلحت چیست ؟ مصلحت چه کسی یا کسانی یا مصلحت چه چیزی ؟ چرا پرسشهای مکرر مردم و روزنامه ها در خصوص حقوق از دست رفته شان مصلحت نیست ؟  آیا منظورشان  مصلحت نظام است ؟ اگر اینطور است رهبری توضیح دهند آیا حمایت از احمدی نژاد در بر کرسی نشاندنش مصلحت نظام بود ؟ آیا سرکوب مردم برای رییس دولتی که می بینیم چه فضاحتی به بار آورده و می آورد و خونین کردن عبای نظام با خون جوانان میهن مصلحت نظام بود ؟ آیا وارد کردن سپاه در تمام عرصه های مدیریتی ، سیاسی ، اقتصادی و امنیتی مملکت بر خلاف نص همین قانون اساسی  مصلحت نظام بود ؟ آیا زندانی کردن روزنامه نگاران ، وکلا ، فعالین سیاسی و .... وآزاد کردن جاسوسهای انگلیسی و آمریکایی (به ادعای خودشان ) مصلحت نظام است ؟ آیا گروگان کشی از آمریکا و انگلیس و فرانسه  و بعد هم باجگیری ، فروختن کل اقتصاد و تولید ایران به چین و روسیه ، حمایت از دولت جلاد سوریه و ... همگی مصلحت نظام هستند ؟
بر فرض که پاسخ ایشان به این پرسشها آری است که هست  ، پرسش دیگری مطرح میشود و آن اینکه براین اساس ایا  تعریف شما از محتوای نظام در برگیرنده ی ایران نیز هست یا خیر ؟ چرا که اینها که گفته شد به اثبات زمان و اذعان همه بر مصلحت ایران نبوده است . پس تعریف شما از منافع نظام شامل منافع ایران نمیشود و طبعن شامل ایرانیان نیز نمیشود . بر این اساس آیا تعریف شما از مصلحت نظام منحصر به اسلام و اصل ولایت فقیه و شخص ولی فقیه میشود ؟ توضیح دهید که چطور پرسشگری مردم در مورد حقوق مالی و معنویشان در تضاد با مصلحت نظام و اصل ولایت فقیه است ؟ بجز این است که بر این اساس اذعان میکنید شخص شما مسئول اول این دزدیها هستید و پرسشگری و جنجال در مورد آن به مصلحتتان نیست ؟
9-    بر فرض که مقام عظمی به راستی مخالف فساد هستند و به جد قصد دارند تا ریشه های فساد را بخشکانند ، در این صورت چرا بیش از بیست سال است هیچ گزارشی ، تاکید میکنم هیچ گزارشی از بنیاد های کلان و ثروتمند اقصادی زیر نظرشان (بنیاد مستضعفان ، بنیاد 15 خرداد ، بنیاد شهید ، قرارگاه خاتم الانبیا که فقط همین چهار مورد بیش از سیصد  شرکت بزرگ زیر نظر داشته و بیش از یکصد میلیارد دلار قراردادهای اجرایی کلان کشور را در اختیار دارند  و ده ها موسسه ی دیگر که به استناد سخنان خاتمی در زمان ریاست جمهوری اش  ثروت این بنیادها با کل داراییهای دولت برابری میکند ) منتشر نشده ؟ چرا شما اجازه ی هیچگونه ممیزی و حتی تحقیق و تفحص توسط مجلس را هم  تا کنون نداده اید ؟  چرا درآمدها و هزینه کردهای این دستگاهها را حتی به طور سوری هم که شده منتشر نمیکنید ؟ چرا بیشتر موسسات اقتصادی زیر نظر شما حتی به دولت مالیات هم پرداخت نمی کنند ؟
آیا شما به این اصل عقلی ساده قایل نیستید که عدم شفافیت بدون تردید باعث  بروز فساد گسترده میشود ؟  چرا مبارزه با فساد را از دستگاههای تحت امر مستقیم خود آغاز نمی کنید ؟

10-   مقام رهبری توضیح دهند چطور ما به نظام و رهبرمان اعتماد کنیم که ما را از مسیر پر مخاطره ی این دنیا به سعادت دنیوی و اخروی رهنمون کند ، حافظ جان و مال  و دین و فرزندانمان باشد  و خلاصه ما را به کمال و تعالی برساند ، وقتی حتی بیخ گوش خودش را هم نمیتواند کنترل کند ، در طول به قول خودشان دوسال و اندی یک جریان فتنه ، یک جریان انحرافی و حالا هم یک جریان گسترده ی فساد سر بر می آورد . هیچ کس از مسئولین ولایت مدار هم به رهنمودهایش گوش نمیکند ، مثل مبصر کلاس دایم مجبور است مراقب  ذوب شدگان  باشد که به جان هم نپرند و حرفهای مگو بر زبان نیآید . مخالفان میلیونی عکس آقا را در خیابان  آتش می زنند و طرفداران میلیونر از سر و کول هم بالا میروند . بی سامانی و آشفتگی همه ی ارکان حکومت راگرفته . با وجود این احوالات که خودشان و البته امتشان بهتر میدانند و لمس میکنند ، بفرمایند چرا ما باید اعتماد کنیم و بر اساس کدام شایستگی  ، نخبگی ، درایت ، سلامت و ذکاوت ،   افتخار کنیم که ایشان رهبرمان باشند ؟ آقا توضیح دهند اگر فقط برای یک هفته سپاه پاسداران و نهادهای مسلح امنیتی  ایران به حال تعلیق درآید و یا معجزه ای بشود و به فرمان امامشان در کار حکومت و سیاست و اقتصاد دخالت نکنند ، آیا به گمانشان "امت " چیزی به اسم جمهوری اسلامی ، ولایت مطلقه ی فقیه ، آقای خامنه ای  باقی خواهد  گذاشت ؟

در پایان باز هم تاکید میکنم اینها پرسشهایی است که اگرچه پاسخشان بدیهی به نظر برسد  اما به گمان من باید آنقدر تکرار شود تا به گفتمان و پرسشهای قالب وجدانهای جامعه تبدیل شوند تا پیش از آنکه دیرتر شود برای ما ایرانیان این پندار نهادینه گردد که اگر هم به سیاست دلبند نیستیم  دست کم برای نجات جان و مال و حتی ناموسمان که دیگر در روز روشن و علنی به غارت میرود به هیچکس و هیچ چیز  نباید دل ببندیم  مگر همت عالی و مسئولیت پذیری فردی و ملی  خویش برای پس گرفتن سرنوشتمان از دستان آلوده و خونین حاکمیت فاسد .



۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه

گزارش یک آدم ربایی

 " گزارش یک آدم ربایی  " نوشته ی  گابریل گارسیا مارکز  ، نام رمانی است که میر حسین موسوی در اندک فرصت پیش آمده در دیدار با دخترانش از فرصت استفاده کرد و با توصیه ی مطالعه ی این کتاب ، قصد دارد پیامی را به همگان برساند . 



از قدرت بسیج اجتماعی میر حسین موسوی همین بس که با یک اشاره ی او بلافاصله این کتاب در بازار کمیاب یا نایاب شد .  مشخص نیست آیا این کتاب را ماموران حکومتی جمع آوری کردند یا استقبال مردم باعث نایاب شدن آن شد . ولی گزارش اهالی بازار کتاب حکایت از استقبال گستر ده ی مردم دارد .
میر حسین موسوی بطور هوشمندانه ای این کتاب را انتخاب کرده و خلاصه اینکه با قیاس حاکمین با کارتلهای بزرگ جتایت کار و مواد مخدر در کلمبیا که در عرصه ی سیاست به شدت نفوذ کرده اند ماهیت سردمداران رژیم ایران را نه سیاستمداران انقلابی بلکه جنایتکاران قدرت مدار که از قدرت برای حفظ امنیت و استمرار منافع مالی شان بهره میبرند معرفی میکند  .

این کتاب را در گوگل داکیومنت به اشتراک گذاشته ام و در گروه ایران سبز نیز در گوگل گروپ موجود است . با این لینک میتوانید آنرا آنلاین بخوانید یا از گزینه ی File--> Download original   آنرا دانلود کنید . 

گزارش یک آدم ربایی را اینجا بخوانید یا دانلود کنید :    





۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

ندای ایران ، ندای آزادی ، یاد ونامت با نام ایران بلند و جاویدان باد

و امروز سی خرداد .... که پرواز ندای ایران ، جهان را به تماشا کشید 


نداجان 

یاد تو بر بلندای الوند و دماوند و سهند و سبلان 

برای بیداری نسلهای خفته 

تا ابد 

ندای ایران و ندای آزادی خواهد بود .

و من تا روز آزادی؛ که تصویرزیبا و نام پاک تو و هم پروازانت را 
بر میادین شهر بیاویزم 

هرگز شمع سبز امیدم را خاموش نخواهم کرد 

حتی اگر در این وانفسای فراموشی تنها ترین باشم .

روز پرواز و آزادی ات مبارک 


به یاد ندا و همه ی جانباختگان روزهای خوب فریاد ،  بیداری یک دقیقه به پا خیزیم و سکوت کنیم 








۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

آن مرد ، مُرد


میگویند روز مرد است !
کدام مرد ؟ کدام روز ؟
با همه احترامم به علی ، یکی از نگون بختی های این مرز و بوم اینکه آخوند و روشنفکرش با تحریف تاریخ از یک شخصیت هرچند نیک عرب اسطوره سازی کردند برایمان و روز میلادش شد روز مرد آن هم فقط در سرزمین ما و حتی نه اعراب !!
به من تبریک نگو دوستم .
مردانگی در این سرزمین از روزی که جای رستم و سیاوش و فردوسی و آرش و بابک و فریدون و کاوه و پوریا و دیگر اسطوره هایمان را علی ، مرد عرب پر کرد بر بادرفت . همان علی که خدعه اش آخرین سنگر ایران در نهاوند را در برابر غارت تازیان فرو ریخت .
 دیگر نه آسیابهایمان سنگ زیرین دارد و نه خانه هایمان مرد .
 مردانمان یا در زیر خاکند یا پشت میله یا در تبعید یا اسیر لقمه ای نان یا گرفتار بار سنگین جهل ... یا خموش و سردرگریبان در پناه امن خانه گرفتار .
در روزگار نامردی مرا شرمنده ی تبریک های خنده آورت نکن که بجز طعن و کنایه نیست ..
برای کودکانم بنویس : مرد مُرد ! آن مرد در خیابان مُرد ! آن مرد در زندان است !   آن مرد در زندان مُرد  !!

و اینک 25 خرداد ....روزی که از کف خیابان انسان جوشید




به همه ی آنان که میگویند 22 خرداد هیچ اتفاقی  نیافتاد :

مگر قرار بود چه چیزی رخ دهد ؟ مگر بنا کرده ایم یک روزه و انقلاب گونه و پر هزینه و طومار رژیم را بپیچیم ؟ مگر بجز راه صبر و پایداری ، استقامت و امیدواری  ، هوشیاری و حضور و همبستگی برای گزار کم هزینه داریم ؟  درست است ، نتوانسته ایم مثل سال 88 و 25 بهمن 89 ، فریادهایمان را علنی کنیم ولی باور کن 22 خرداد هم یک روز تاریخی و یک پیروزی برای ما بود . علاوه بر حضور پرتعداد و برق شادی و امیدی که در نگاهها بود و ترس و وحشتی که در دل مزدوران ، روح خیابان و شهر در تسخیر ما بود . حکومت را مدتهاست در اذهانمان ساقط کرده ایم و این سقوط حقیقت دارد و رخ داده است . و حضور ما حتی در راهپیمایی های سکوت همچون 22 خرداد همچنان این موضوع را به خودمان ، حکومت و جهان یادآور می شود . شهر امنیتی شد و بار دیگر زندان ایران پادگان شد . رسوایی حکومت را دست کم نگیریم و به تجربیات هسته های مقاومت در کشورهای دیگر در طول تاریخ اعتماد کنیم و دل به ادامه ی این راه ببندیم  و مطمئن باشیم حاصلش پیروزی است . صبر تلخ است ولی میوه اش شیرین .  جنبش ما جنبش زندگی است نه جنبش مرگ . خیزش مهر و راستی است بر ضد دور باطل خشونت و دروغ . ما ایران را آباد و ازاد برای زندگی شاد و امیدوارانه می خواهیم ، با مهر کنار هم .




هموطن ، امروز سالگرد پرشکوه ترین روز تاریخ ایران است که بدون هیچ اعراقی بزرگترین راه پیمایی جهان در سکوت و با فرهنگ و مدنیت تمام در تهران برگزارشد .  به یاد آوریم شکوه آن روز را که زبانی و قلمی وصفش نتوانست . آن روز هم ترس بود ، تهدید بود ، ولی حضور همه ی ما در کنار هم همه ی معادلات را بهم ریخت . جمعیت از زمین می جوشید و  پیوند ما به همه ی ما امنیت داد . هرچند در پایان سگان تازی که به وحشت افتاده بودند و قدرت رویارویی نداشتند در گوشه ای هموطنانمان را از عقده های برون افتاده ی خود خونین کردند . 
امروز هم حضور همه ی ما به هر شکل که میتوانیم ، با رعایت شرایط  این روزها و تمام نکات ایمنی ، درکنار هم بدون شک تحمیل هزینه ی سنگین دیگری بر حکومت دجال تحمیل خواهد کرد و همچنین پایه های استواری ، مقاومت و اتحاد و امیدواری ما را محکم تر . شاید دیگر 25 خرداد و روزهای پس از آن تا 30 خرداد که 6 روز راهپیمایی های میلیونی برگزار کردیم ( و این در هیچ یک از انقلاب ها و اعتراضهای منطقه  حتی در انقلاب ایران سابقه نداشته است )  به این زودیها تکرار نشود ولی بدون شک برگزاری مراسم بزرگداشت آن روز تاریخی  اثری شگرف برای همه ما و ایران دارد .


متاسفانه کنترل و فشار رسانه ای سنگینی در جهت عدم پوشش بیانیه ها و اخبار مربوط به اعتراض های امروز و روزهای آینده وجود دارد. این کنترل دایره وسیعی از وب سایتها تا کانال های تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشور و فعالان سیاسی را شامل می شود. گروهی از سردمداران و مسببان این وضعیت عوامل وابسته به حکومت و گروهی دیگر گروههای سیاسی علاقمند به آشتی بی قید و شرط با همین حکومت هستند. این جریانها پس از دستگیری موسوی و کروبی گویی به آرزوی دست نیافتنی خود پس از دو سال رسیده اند و با کمک عوامل خود در این وب سایتها و تلویزیونها بی مهابا در جهت منافع شخصی خود تیشه به ریشه این جنبش می زنند
توصیه ما این است: شک نکنیم که حضور وسیع ما در اعتراض ها هم می تواند باعث پیوستن بیشتر و بیشتر دوستان دیگر شده و هم این جریانها را به دنبال مان بکشد. پس بیشتر از هر مساله دیگر به باور خود اطمینان کنیم و بدانیم رهبران سبز و شورای منتسب از سوی آنها تا پایان این راه در کنار ما هستند، از جنس ما هستند و مانند ما می اندیشند.  آینده را ما می سازیم نه هیچ فرد یا گروه منفعت طلب. امروز و فردا در خیابان مانند روزهای خرداد 2 سال قبل ما را با علامت دستهای مان به نشان پیروزی بشناسید. این سیل عظیم را سر باز ایستادن نیست و این دلهای بی تاب را سودای به جر رهایی و حقیقت. با هر ابزاری که داریم اطلاع رسانی کنیم و توان شبکه ای خود را دست کم نگیریم که بیش تمامی دستگاه تزویر دیگری کارا و توانمند است. به سوی پیروزی
فراموش نکنیم  شهدای 25 خرداد را ، آسیب دیدگان حمله ی شب قبلش به کوی دانشگاه را ، میر حسین و شیخمان که به حق پای حرفشان ایستاند و پشتشان به حکومت کردند و  به راه مردم ماندند و تمام اسرای سبز را که در این دوسال چه زجرها تحمل نکرده اند .
پس قاصد امید باشیم و همبستگی  ، مقاومت و صبوری و حضور داشته باشیم همچنان ، سربلند و مغرور ، همچون 25 خرداد که در تاریخ خواهد ایستاد .

قرار ما امروز در تهران ، ساعت 6 میدانهای ونک ، صادقیه و توپخانه .

رنگین کمان سهم کسانی است که زیر باران می مانند .

پاینده ایران 

۱۳۹۰ خرداد ۲۴, سه‌شنبه

تقدیم به روح بزرگ هدی صابر و همه ی آنانی که جان پاکشان فدای راه آزادی میهن شد




نمیدونم این روزهای سیاه با این همه خبر های بد ؛ این روزگاری که پلیدی و زشتی با تمام توان هجوم آورده به لحظه های ناب زندگی ما رو چطور باید وصف کرد 
به این آسونی خبر مرگ عزیزترینهای میهن در فاجعه بار ترین شرایط رو می شنویم و آسون شده برامون بی تفاوتی  ؛ به هر طرف نگاه میکنیم رد پایی از ستم ؛ خون ؛ دروغ ؛ ریا و فریب ؛  زندانی شدن نور و خاموشی صدا ..  سکوت و بغض و کینه و خشم . و پرپر شدن لحظه های ناب زندگی هامون و قربانی  شدن  زیبایی به پای پلیدی ؛  خرد در پای جهل ،  عشق در پای نفرت و فریاد در پای سکوت و غفلت  ....  روزگار غریبی است روزگار ما ....روزگار پرواز بلند ما تا اوح سقوط  

و در این بی نفتی چراغهای معرفت و خاموشی ترانه های زندگی ، روزنه ای  از نمیدانم کجا هنوز  نور بر قلب سرگشته ی من می تابه و تلنگری خنک به احساسم ..به گمانم  همینه که بهش میگیم امید .. و به گمانم منبع این نور حدا از همه ی این سیاهی ها و غم ها نیست . کسانی مشعل بدست دارند هنوز 

 کلافه ام  از غصه ی از دست دادن هاله و عزت و حالا هم هدی صابر . و در این اندیشه که چه حکمتی است در این که پاک ترین ها و عزیز ترین های میهن چنین فاجعه آمیز پر میکشند ولی جنازه های آنها هم آخرین تیر اعتراضشون  میشه بر پیکره ی ستم و  این همه ترس  در هیبت خشن قلدران میندازه و باز  مظلومانه حتی حقوق  پس از مرگ آنها هم سلب میشه ولی  نامشون بلندتر و دشمنشون خارتر ....    در این کلافگی به یاد این ترانه افتادم  و بارها با تمام جان شنیدمش . این احساس مشترک رو با شما تقسیم میکنم 
این ترانه ی زیبا و پرخاطره تقدیم به همه شما یاران . کمی فارغ از روزمرگی نفسی بگیریم و در سکوت قلبمون رو باز کنیم و فقط به طول این ترانه  به یاد همه ی بزرگان و  عزیزان از دست رفته که برای سربلندی و آزادی میهن جان عزیزشون رو فدا کردند باشیم 

سپاس از شما 

اجرای جدید و بسیار زیبا  با همراهی  فرامرز اصلانی و داریوش

عشق به شکل پرواز پرنده است ، عشق خواب یه آهوی رمنده است 
من زائری تشنه زیر باران ؛ عشق چشمه آبی اما کشنده است 
من می میرم از این آب مسموم،
 اما اون که مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زنده است   
من می میرم از این آب مسموم ، 
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یک پرنده است 

تو که معنای عشقی به من معنی بده ای یار ؛
دروغ این صدا رو به گور قصه ها بسپار 
صدا کن اسمم رو از عمق شب از نقب دیوار 
برای زنده بودن دلیل آخرینم باش ,
منم من بذر فریاد ، خاک خوب سرزمینم باش ،
 طلوع صادق عصیان من ،  بیداری ام باش 

عشق گذشتن از مرز وجوده ، مرگ آغاز راه قصه بوده 
من راهی شدم نگو که زوده ، 
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده  ،
 اما اون که عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده 


۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

مرور تاریخ : 23 خرداد 88 ؛ روز کودتا ، ترکیدن بغض و بهت ملت


این متن را که در پی می آید ، دو سال پیش در 24 خرداد در شرح رخدادهای  23 خرداد که روز بهت و حیرت ، روز کودتا و روز ترکیدن بغض مردم بود  ، نوشتم و صبح 24 خرداد در همین گروه (با نام پیشینش ) پست کردم . ایمیلها و اخباری که از شب 23 خرداد 88 پست میکردم را این روزها مرور میکنم . به واقع تاریخ نگاری وقایع شده و مرور آن   درست  همان حال و هوا وشرایط را زنده میکند . گاهی مرور تاریخ برای همه ی ما ضروری است . پس از دستگیری ، دوستانم به درستی گروه را با تمام آرشیوش برای جلوگیری از دسترسی بازجوها حذف کردند و به همین دلیل در دسترس شما برای مرور نیست ولی گاهی شاید بد نباشد از بک آپهای گذشته مطالبی را برایتان به اشتراک بگذارم . اگر در این خصوص نظرتان را بگویید سپاسگذار خواهم بود 



بهت و حیرت و سکوت مرگبار صبح 23 خرداد :
گرد مرده بر تهران پاشیده اند ، به ظاهر همه در حال انجام امور عادی خود هستند ولی همه می دانند که اوضاع دگر است . ظهر به مقابل وزارت کشور رفتم . جایی که دیشبش حمله شدیدی به
اعضای ستاد و طرفداران موسوی شده بود . خیابان فاطمی بسته بود و فقط عابرین اندکی پیاده می توانستند گذر کنند . گارد ویژه ، سپاه و نیروی انتظامی خیابان را محاصره و هر حرکتی را زیر نظر
داشتند . هر تجمع عادی 4 نفره به شدت با باطوم مواجه می شد . و افراد مشکوک بازجویی می شدند . از جمله خود من که به بهانه رفتن بانک میدان فاطمی آنجا بودم ولی حدود 45 دقیقه بازجویی شدم
بهانه آنها عکسهایی بود که در موبایلم از موج سبز روز و شب 20 خرداد بود .

ساعت 2 عصر اولین تجمع و راهپیمایی خودجوش از خیابان ولی عصر حد فاصل تقاطع فاطمی تا میدان گزارش شد و فیلم آن منتشر شد  .
مردم بهت زده و ساکت صبح همهمه ها را شروع کرده بودند . خبر رسید موسوی ساعت 4 در چهارراه جهان کودک خواهد بود و ازآنجا به وزارت کشور می رود .

تلویزیون ایران که از صبح اعلام کرده بود ساعت 10 صبح آخرین آمار شمارش شده و نتیجه انتخابات را اعلام می کند ، گزارش آمار را دیر به دیر اعلام می کرد . درحالی که در شب قبل نتیجه شمارش 25 میلیون رای ظرف 2 تا 3 ساعت اعلام شده بود . کندی اعلام سایر نتایج و تاخیر در آمار نهایی همهمه ها را بیشتر کرد . شایعه شد موسوی در حال مذاکره با رهبری است . همان موقع خبر کودتا  دهان به دهان می چرخید .  شبکه خبر به طرز عجیبی تا حدود 1  ساعت و نیم فقط موسیقی پخش می کرد و از بیانیه رهبر هم خبری نبود .
همان زمان به ناگاه شبکه موبایل قطع شد ، سایتها در عرض 1 ساعت یکی یکی فیلتر شدند . سایت قلم و شبکه اطلاع رسانی ستاد موسوی حتی روی فیس بوک هیچ خبری نمی داد جز بیانیه هایی که صبح منتشر کرده بود . شبکه تلفن منطقه یوسف آباد و به گفته برخی محدوده میدان ولی عصر کاملا قطع شد .
کودتا همه ابعاد خود را نشان می داد . همه تحلیلها حاکی از یک برنامه از پیش تعیین شده بود . کار تیم انتخاباتی کودتا تمام شده بود و کار تیم امنیتی شروع . بیانیه نیم بند کروبی منتشر شد .
و فایل صوتی محسن مخملباف که کودتا را تایید می کرد
اخبار به سرعت و پیاپی منتشر می شد . ساعت 4 تجمع مردم در میدان ونک که در محاصره کامل گارد امنیتی بود به اوج رسید و ناگهان موج بزرگی با وجود ضرب و شتم شدید به سمت میدان ولی عصر حرکت کرد . بهت و حیرت و خشم ساکت صبح خروشیدن گرفته بود . ناآرامیهای پراکنده در میدان هفت تیر ، خیابان عباس آباد ، تخت طاووس و میدان ولی عصر گزارش می شد و موج اصلی در خیابان ولی عصر بیشتر اوج می گرفت . گاز اشک آور حمله های ناگهانی و برق آسای گارد و ... نتوانست جلوی جمعیت را بگیرد .
ولی گارد تمام خیابانهای منتهی به خ ولیعصر را مسدود کرد تا هم از فرار موج و هم از پیوستن جمعیت خیابانهای دیگر به سیل خ ولی عصر جلوگیری کند .
درگیریها لحظه به لحظه بیشتر می شد . من به خیابان عباس آباد رفتم مقابل سینما آزادی ، گارد چهارراه وزرا را به سمت ولی عصر بسته بود . جمعیت حدود 1000 نفری شروع به شعار دادن کرد
گاز اشک آوربه شدت حالم را خراب کرده بود . گارد ناگهان حمله کرد و با تعقیب جمعیت آنان را به کوچه های اطراف پراکنده کرد . مغازه داران وزرا کرکره ها را پایین کشیدند و به مردم پناه می دادند
هر بار دوباره جمعیت بر می گشت تا اینکه با حمله آخر حتی به درون کوچه ها ی اطراف مردمی که به خانه ها و مغازه ها پناه برده بودند را تعقیب و همانجا کتک زدند .
من مشغول رسیدگی به زن باطوم خورده ای شدم که با صدایی لرزان و خفیف از درد باطوم بر کمرش گفت باردار است . اورا به اولین خانه مسکونی تحویل دادم . کمرش خورد شده بود ....
برای مقابله با گاز  اشک آور همه گاریهای زباله آتش زده شده بود و خیابان را منظره جنگی تمام عیار می داد . ماشینهای رهگذر فریاد بوقشان را به نشانه اعتراض قطع نمی کردند  ، فیلمبرداری که از میان گارد خارج شد تا تصویر مردم را ضبط کند به شدت کتک خورد و فرار کرد .


به دفترم برگشتم تا اخبار و اطلاع رسانی را پیگیری کنم . فیلم درگیریهای نقاط مختلف پشت سرهم منتشر می شد . همسر دوستم در یکی از بیمارستانهای منطقه خبر  داد سیل مجروح روانه بیمارستانهاست .  جنبش ساکت صبح دیگر جلو دار نداشت . نیروهای امنیتی کم آورده بودند و دایما نیروهای تازه نفس جایگزین می شدند . 2 ساعت بعد میدان ونک ؛ میدان ولی عصر میدانهای واقعی جنگ و خونریزی شده بود و تقریبا تمام خیابانهای اطراف نیز پر بود از جمعیت سنگ بدست و شعار گو . موج به میدان هفت تیر هم رسیده بود و خیابان کریم خان  از جام جم و تجریش و یوسف اباد هم خبرهای دگیری می رسید .
بیانیه رهبری و به ویژه آن بخشش که هشدار آمیز بود ، اعلام زمان پخش بیانیه پیروزی احمدی نژاد ، خبر حبس خانگی میرحسین و کروبی ، دستگیری اعضای جبهه مشارکت و .... خشم مردم را ده چندان کرده بود .
اعتراض ها لحظه به لحظه بیشتر می شد و ساعت 10 شب تقریبا همه در خیابانها بودند . سعادت آباد بودم ، بوق کر کننده رانندگانی که این چنین با اعتراض ها همراه می شدند ، سر های بیرون آمده از ماشینها که شعار مرگ بر دیکتاتور را با همه وجود فریاد می زدند و از همه مهمتر حلقه های گسترده ای از خانواده ها که همگی کاملا خودجوش بر دور میادین جمع شده از پیر و جوان، زن و مرد
از عمق دل فریاد می زدند تصاویری باورنکردنی و فضایی غیر قابل توصیف ایجاد کرده بود . 
آری تهران برپاخواسته و مردم بیداریشان را فریاد میکردند بر سر یک کودتا که شاید بدتر از کودتای 28 مرداد است . 
در گیریهای سعادت آباد در خیابان اصلی ، میدان کاج و میدان سرو بود . خیابانها بسته و مردم ماشینها را وسط خیابان رها کرده و به دیگران می پیوستند . در میدان کاج کار بالا گرفت و گارد ویژه فقط توانست اتصال حلقه های خیابان اصلی و سایر میادین را قطع کند .جالب آنکه مردم به طور هوشمندانه ای خود تظاهرات و شعار ها را مدیریت می کردند و از حرکت به سمت یکدیگر خودداری کرده و
فقط حلقه های جمعیت را گسترده تر می کردند . خشم و بهت مردم مثل روزهای قبل از انتخابات ، فضایی آکنده از مهربانی ، حمایت و همکاری را فراهم آورده .
نکته بسیار جالب و زیبا حضور قدرتمندانه زنان به ویژه دختران جمعیت بود که عمدتا رهبری شعارها و حتی طراحی مواضع دفاعی در برابر گارد بر عهده آنان بود . شجاعت آنان جدا مثال زدنی است
پیران و میان سالان تجربه های خود به میدان آورده بودند و همگی معترف بودند که حتی در انقلاب کور 57 چنین صحنه هایی را شاهد نبوده اند .
با وجود قطع کامل ارتباطات دهان به دهان ، برنامه گفتن الله اکبر در ساعت 11 شب همه جا پیچیده بود .
در خ سعادت آباد به تنهایی بیش از 5 هزار نفر مردم جمع شده بودند و با کندن میل گاردهای وسط خیابان از دو طرف خیابان را بسته و با وسایل ابتدایی داخل ساخنمانهای نیمه ساز گاردهای محافظ بزرگی در مقابل سربازان رژیم ایجاد کردند و در این میان شعارها یشان یک لحظه قطع نمی شد و دایم بین این دو طرف حرکت وراهپیمایی می کردند .
جالب تر از همه آنچه بود پس از ساعت 1 نیمه شب دیدم . با اتوموبیل به  محله های شمال وغرب تهران سر زدم . 
در محله های کوچک ، ساکت و آرام ( مثل محله های شهرک غرب ، پونک ، ستارخان ، بلوار فردوس ، ... ) که جوانترهاشان به مراکز اصلی تجمع رفته بودند ، مردمی (به ویژه بزرگسالان ) که فقط برای گفتگو و نقل اخبار به داخل کوچه ها آمده بودند ، کم کم حرکت کرده و بطور هماهنگ  شعار دادند و در کوچه ها اطراف به راه افتادند و با شعار ایرانی با غیرت حمایت حمایت ، مردم به خواب رفته را هم به کوچه ها کشانده
وناگهان در مدت کمتر از 1 ساعتا تقریبا تمام ساکنین محله در کوچه ها و خیابانها بودند . با همه اعضای خانواده اشان و حرکتشان را در همان خیابانها و کوچه های محله تا 3 صبح ادامه دادند
و این وقتی بود که نیروهای کلافه شده گارد که دیگر کنترل شهر از دستشان خارج شده بود در دسته های 10 نفره و تحت فرماندهی یک موتور سیکت با 2 نفر لباس شخصی وحشیانه به محله ها هم حمله کرده و حتی شاهد آن بودم که با پرتاب پاره آجر شیشه های منازلی که چراغشان روشن بود ترس و وحشت ایجاد می کردند . در نهایت با سر و صدای پر هیبت موتور سواران لباس شخصی در کوچه ها  خیابانها ی محله مردم به خانه ها بازگشتند . با این شعار که فردا دوباره میایم .

برخی شعارها که در حافظه ام مانده :   
مرگ بر دیکتاتور
محمود برو گمشو
توپ  تانک بسیجی دیگر اثر ندارد
آزادی اندیشه با ریشم و پشم نمیشه
دیکتاتور کوتوله
احمدی خیانت می کنه رهبر حمایت می کنه
موسوی موسوی رای من و پس بگیر
موسوی ، خاتمی ، حمایتت می کنیم
می جنگم ، می میرم رایمو پس می گیرم
جمهوری قلابی نمی خوایم نمی خوایم
نترسیم نترسیم ما همه با هم هستیم
سرود یار دبستانی من
سرود ای ایران
چیتوز درش وا شده احمدی پیدا شده
حکومت هسته ای نمی خوایم نمی خوایم
ایرانی با غیرت حمایت حمایت
گفته بودم اگر تقلب بشه ایران قیامت میشه
مرگ بر دولت مردم فریب
دروغگو ، دروغگو ...
ایرانی به پا خیز ، ایران فلسطین شده
مرگ بر استبداد
......

این همه گفتم ؛ ولی با این همه کتاب و مقاله که در باب خیزشهای مردمی خوانده بودم ، وصف آنچه این روزها می بینم نشدنی است  . راستی چطور مردم بدون رهبر و بدون هماهنگی قبلی از خانه هاشان به کوچه ها آمده امواج اینچنینی با شعارهایی پر مغز و پر شعور و هماهنگ با وضع موجود آفریدند و سر می دهند ؟!

 ایران آبستن یک حادثه ی تاریخی است و حسم به من میگوید دوران گزار سرانجام حتی  برای تمدن ایران شروع شده . نمی دانم ، نگرانم آیا ما مردم ایران به آن حد از بلوغ و پختگی رسیده ایم که با عبرت از تاریخ ، پرهیز ا خشونت و کمترین هزینه از این گذار عبور کنیم و سابقه ی 100 سال مبارزه ، آزادی خواهی و اشتباه را سرانجام به نتیجه ی مطلوب برسانیم . وجودم سرشار از شوق ، غم و نگرانی و امید است . امید و بیم برای سرنوشت ایران و راه دشواری که به گمانم روزهای سختی خواهد داشت . ایزد نگهبان و نگهدار ایران باشد . 

24 خرداد 88 . ساعت 4 بامداد