۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

می گویند از تاریخ و مصدق ؛ می گویم از امروز و موسوی


(به بهانه ی خبر دستگیری موسوی و رهنورد و کروبی و همسرش ، خبری به اهمیت تاریخ ؛ خبری با عنوان " آخرین خطای دیکتاتور" 
میگویند هر تمدنی در طول صده ها  و هزاره ها ، گزارهای مهم وتاریخی دارد که سرنوشتش را دگرگون میکند . میگویند بار ایجاد تحولات هر جامعه و وقایع مهم و پیش برنده ی آن در این گزارهای تاریخی بر دوش نخبگان و مردان و زنانی است که عصاره ی آن جامعه بوده و تاریخ در دامانش میگذارد . می گویند مصدق یکی از آنها بود که حضورش می توانست تحولات شگرف در تمدن ایران ایجاد کند . میگویند حلول خمینی و تفکرارتجاعی و ویران کننده اش  نتیجه ی افول  مصدق و تفکرش بود . می گویند ایران سرزمینی است که در صده های اخیر   مردمانش  نخبه های خویش پاس نداشتند  . می گویند پدرانمان آنجا که باید با بیداری مصدق را حمایت میکردند و ایران را از گذر گاه مهم تاریخی به سلامت به سوی پیشرفت و آبادانی عبور میدادند ، در خانه ها خاموش نشستند . می گویند نتیجه ی این اهمال ملی ، 50 سال آسیب ها و زیان های کلان ملی و فدایی شدن نسلها و هدر رفتن فرصت های تاریخی شد . 
 میگویم  گذشته گذشته است و درس و میراث و دردش باقی است . می گویم تمدن ایران در یک گذرگاه مهم تاریخی دیگر است . می گویم اینبار زیان خواب ماندن ایرانیان ایرانستان شدن ایران است .  می گویم موسوی ، رهنورد و کروبی از همان مردان وزنان اثر گذار در گزار تاریخی تمدن ایران هستند  . میگویم  ایرانی  دیگر سکوت و رخوت و بی تفاوتی کافیست .  .  
می گویم بیا یک بار برای همیشه تکلیفمان را با دیکتاتور  و دیکتاتوری روشن کنیم 
می گویم این بار بیا نخبه پرور باشیم نه دیکتاتور ساز 
می گویم بیا چون پدرانمان مصدق زمانمان را تنها نگذاریم 
 میگویم بیا  اینبار تاریخ را ما بسازیم تا برایمان نسازند  
تا فرزندانمان سالها تن به تازیانه های بی رحمش ندهند 
بیا کاری کنیم  اینبار تاریخ بنویسد :  " مردم آمدند ؛  کودتا شکست خورد "

بیا  به جبران  ننگ کودتای خاموش 28 مرداد و انقلاب کور بهمن 57  ، همچون روزهای ملی و باشکوهی چون 29 اسفند و  آزادی خرمشهر ؛ اینبار اسفند  89 را با خط سبز بر تارک تاریخ این سرزمین با نام "رستاخیز ایران بنشانیم و پرچممان ، مصدقمان ، آزادی مان ، ایرانمان را پس بگیریم . 


پارسا آریان 
 دهم اسفند 89



در باب ابراز نگرانی ! جناب آقای خاتمی از حصر موسوی و کروبی


جناب آقای خاتمی ؛ من شما را بعنوان یک اندیشمند و سیاست مدار  اخلاق مدار دوست دارم . اما فراموش نکیند شهامت بخش انکارناپذیری از اخلاق است . شما طوری سخن رانده اید که گویی دیگر افکار و احساسات بخش عمده ای از ایرانیان را فراموش کرده اید . نه برادر بر خلاف اظهارات شما ما مشکلمان دقیقن اصل نظام است . شما هم بجای ستایش از مردم منطقه در قیام بر ضد نظامهای دیکتاتوری که وضع بیشترشان به مراتب بهتر از ایران است ، بهتر است گلوی فریادهای همطنانتان و ستایشگر و حامی تلاشهای پرهزینه ی آنان بر ضد مخوف ترین و کثیف ترین دیکتاتوری موجود در جهان باشید .  غمزه های ملایم اعتراضی شما به حاکمان ، دیگر اخلاقی نیست وقتی کسی که دوسال پیش شال سبز رهبری جنبش مردمی را بر گردنش افکندید در حصر به سر میبرد و مردمان زیر  کتک و گلوله و توهین و فقر و فحشا در حال له شدن هستند و دست خونین خامنه ای و مزدورانش بر گلوی مردمان فشار می آورد . شما که بهترین فرصت را در آخر دوره ی ریاست جمهوری اتان برای تحقق آرمانهای مردم از دست دادید ، این بار فرصت تاریخی  همراهی صریح با آنان و افشای رسوایی های حکومت را از دست ندهید . اکنون اخلاقی ترین کار ممکن پایین کشیدن دیکتاتور خونخوار و به نتیجه رساندن مطالبات یکصد ساله ی مردم در آزادی و عدالت است . و گرنه کناری بنشینید و بگذارید مردم خودشان رهبران راه آزادی باشند .