۱۳۹۰ اسفند ۲۸, یکشنبه

"قلاده های طلا " ، تحمیق و تحمیر را تحریم می کنیم !




اولین تصویری که از این پوستر به ذهن متبادر می شود ،  القای  زیرکانه و البته تبلیغاتی از جذابیت مچ بند سبز وانگشتان "وی نشان " یک جوان مدرن ایرانی  با آتشی در پشت و عزمی راسخ در چهره  است ."جوانی"  که با سکوت و مدنیت صدای اعتراضش را بلند کرد ولی آتش به پس و رویش گشودند  . این نمادی آشنا ، دوست داشتنی  و حساسیت برانگیز از  بزرگترین جنبش مدنی / سیاسی تاریخ ایران در سال 88  است و ناخودآگاه نظر هرکسی را جلب می کند . وقتی این پوستر را در کنار جنجال خودساخته و بازار گرمی های  سایتها و رسانه های حکومتی از پیش از جشنواره ی فیلم فجر و خبرسازیهای رمز آلود در مورد فیلم "قلاده های طلا "  می گذاریم ، می توان حدس زد که یک توطئه ی زیرکانه علیه جنبش مردمی ایران و اینبار هم  از محمل سینما در کار است  . به خصوص پس از شکست پروژه های قبلی در سینما نظیر فیلم پایان نامه که جامعه را  حساس کرد و سرآخر با هو کردن مردم در سینماها مواجه شد . تردیدی نیست که  فیلم قلاده های طلا  در ادامه فیلم‌های مورد پسند دولت یعنی پایان‌نامه و اخراجی‌ها3  است ؛ اما کیفیت بسیار پایین و ابتذال موجود در این فیلم‌ها - که حتا خود طالبی هم بر آن واقف است -  باعث شد که کارگردان قلاده‌های طلا همزمان با کلید خوردن فیلم برداری تأکید کند که فیلم‌اش مانند این گونه فیلم‌ها نیست! 

طالبی گفته بود : «هیچ شباهتی بین فضای این فیلم‌ها وجود ندارد و کار ما در حال و هوایی کاملاً متفاوت نسبت به این دو فیلم است.» او از این‌که اعتراض منتقدان سینمایی درباره فیلم او هم تکرار شود می‌ترسید، ولی ماموریت این  بود این بار فیلمی حرفه ای تر و پیچیده تر و جذاب تر ساخته شود و تمام امکانات دولتی این بارهم  به کار گرفته شد .
من خود این فیلم را ندیده ام . اما از سه تن از کسانی که هر یک با زاویه دید و ظرافت های خاص خود این فیلم را دیده بودند -  و به قضاوتها و روایت هاشان اعتماد دارم -  داده های زیادی دریافت کردم . برای اینکه قضاوت درستی داشته باشم  سوابق خبری و نحوه ی تبلیغات و نقدها و بحث های مفصل پیرامون این فیلم را از پیش از جشنواره تا کنون مرور کردم و اینک بی تردید به این دلایل با دوستانم  موافقم که همه را باید دعوت به تحریم این فیلم کرد :

·         کار گردان فیلم  ابولقاسم طالبی پس از کودتای انتخاباتی 88  به شدت از محمود احمدی نژاد حمایت کرد و بارها از اعتراضات مردمی با عنوان "فتنه " یاد کرد .  او سابقه ی رفاقت دیدرین با شمقدری معاون سینمایی وزارت ارشاد دارد که خودش سازنده ی فیلمهای انتخاباتی احمدی نژاد در انتخابات 84 و 88 بوده .
·          او و طرفدارانش در بیشتر نقدها و وبلاگها و رسانه های حکومتی پس از جشنواره از قلاده های طلا به عنوان "سیاسی ترین " و " شجاعانه ترین " فیلم تاریخ سینمای ایران در موضوعات سیاسی یاد می کنند . ولی از دید بیشتر ناظران  بی طرف این فیلم " حکومتی " ترین فیلم سینمای ایران است .
·         موضوع فیلم از طرح ترور محمد خاتمی توسط سرویسهای جاسوسی بیگانه  از پیش از انتخابات آغاز می شود – بدون شک این موضوع همگام با خط جناح کودتا در پیش از انتخابات 88 است که شاخص آن   مقاله ی نفرت انگیز حسین شریعتمداری  درروزنامه  کیهان در سال 87  بود که در آن با تهدید به قتل خاتمی و هشدار نسبت به  طرح  احتمال ترور او توسط نیروهای جاسوسی بیگانه ! سعی داشت اصلاح طلبان را از مشارکت در انتخابات باز بدارد -  و تا زمان اعتراضات پس از کودتای انتخاباتی ادامه می یابد و سعی دارد مفهوم "فتنه " از جنبش سبز مردمی را در ذهن بیننده تثبیت کند .
·         سناریوی فیلم  در ژانر فیلمهای جاسوسی است و از حیث جذابیتهای هیجانی و پلیسی قابل توجه است ولی بیننده ناگهان خود را درمیانه ی یک هجمه ی تبلیغی  از موضوعات سیاسی با موضع حکومتی غافلگیر می بیند . این احساس دست کم برای کسانی که از نزدیک شاهد وقایع بوده اند بسیار زجر آور است و آن را در ادامه ی  سیاست تحمیر و تحمیق  مردم توسط رسانه های حکومتی و به ویژه صدا و سیمای" میلی " می یابند  بخصوص که اینبار با پای خود به دام افتاده و در سینما هم از این هجمه رهایی ندارند و نه قدرت اعتراض و واکنش  .
·          در این فیلم به وضوح به جنبش سبز ایران برچسب "وابستگی به بیگانه "  زده می شود  و با دمیدن به  تنور "توهم توطئه " و تئوری "دایی جان ناپلئونی " که سابقه ی دیرین در فرهنگ ایرانی داشته و به ویژه پس از انقلاب اسلامی بسیار بر آن تاکید و تبلیغ شده است سعی دارد منویات "دشمن " محوری آقا را اثبات کند  . همچنین فیلم  در کنار القای چهره ای مظلوم و حق به جانب و حتی "قربانی "  از نظام ؛ به نرمی برچسب  سادگی ، کم شعوری سیاسی ، فریب خوردگی و حماقت  و بی خبری به مردمی می زند که در بزرگترین جنبش مدنی ایران مشارک داشته و دارند و همینطور به  بسیار مردمان دیگری که اگرچه در جنبش حضور ندارند ولی میان حکومت و جنبش تاکنون همدلی بیشتری با معترضین و مخالفین  احساس می کرده اند .
·         فیلم برای در تله انداختن مخاطب ؛ ابتدا با شجاعت بی سابقه – که بدون حمایت حکومتی ممکن نبوده است – حضور میلیونها نفر در اعتراضات پس از انتخابات را می پذیرد و با خلق تصاویری مشابه آنچه از خاطرات خیابانی جنبش به یاد داریم  به ظاهر منطبق بر واقعیت پیش میرود ولی از ابتدا تا انتها ضمن مهارت نسبی در دنبال کردن خط به ظاهر اصلی فیلم یعنی ژانر جاسوسی و پلیسی ، بطرز ناشیانه ای سعی دارد تمام اتهامات تکراری و نخ نما به جنبش سبز را به بیننده القا  کند و برای نیل به این هدف حتی از خوار و خفیف کردن نیروهای گمنام امام زمان و مقهور شدن آنان توسط جاسوسهای "دشمن " هم  ابایی ندارد که البته این نیز بدون پشتوانه های حکومتی برای کارگردان ممکن نبوده .
·         تصویری مردمی از بسیجییان قاتل و نیروی انتظامی سرکوبگر که به وحشیانه ترین شکل ممکن هموطنانشان را سرکوب کرده و می کنند  ارایه می دهد و ماجرای کشتار های خونین را تحریف کرده و بکلی منکر حقایق مهم تاریخی می شود  و سعی در انحراف افکار مخاطب و قضاوت تاریخ از مشروعیت زدوده شده از حکومت به خاطر فاجعه ی آتش گشودن بر  معترضانش  در خیابان دارد  .
·         رسانه های حکومتی از پیش از جشنواره ، بازی رسانه ای پیچیده ای را برای حساس کردن و کنجکاو کردن مردم نسبت به این فیلم و در نهایت کشاندن آنها به سینما ها طراحی کرده و اجرا  می کنند . جالب تر آن که اینبار برای موفق شدن در گیشه ، باز هم از جذابیت جنبش سبز بهره برداری میکنند گویی که خودشان می دانند بیشترین جمعیت کدام سوی خط کشی ها قرار دارد . با پوسترهای جنجالی و جذاب و  طرح شایعه ی خود ساخته ی "احتمال حذف فیلم از جشنواره  به خاطر "مساله دار بودن "  پیش از جشنواره ی فجر و سپس طرح شایعه ی   ممنوعیت از سوی وزارت ارشاد برای اکران ! سعی کردند در فضای مجازی با جنجال سازی های مصنوعی جماعت را کنجکاو به این فیلم کنند و در نهایت هم بیشترین سینماها برای اکران را در نوروز در اختیار آن قرار می دهند !
·         موضع گیریهای حکومتی ها و مسئولان وزارت ارشاد و چهره های نام آشنایی چون  سلحشور  در حمایت و تعریف و تمجید از این فیلم در رسانه ها خود بیانگر ماهیت این فیلم است . یادمان باشد که کارگردان این فیلم آقای طالبی هم جزو کسانی بود که در حمایت از سلحشور خانه ی سینمای ایران را خانه ی عفاف خطاب کرد !

به نقل از حاضران اما این همه «هیاهوی» حکومت جوابی جز «هو شدن» از سوی مردم نداشته و ندارد. چهره های بحت زده و خشمگین یا مغمومی که از سالن خارج میشوند اگر فرصتی یافته اند جواب طراحان را با هو کردن هایشان بازهم به خوبی داده اند .
شاید اگر در جامعه ای زندگی می کردیم که نقد آزادانه از وقایع اجتماعی و سیاسی ممکن بود و همه ی فرصتها برای تمام هنرمندان برای به تصویر کشیدن دیدگاهشان از حقایق بزرگترین  و مهمترین واقعه ی ایران پس از انقلاب ، بطور برابر فراهم می شد ، تحریم این اثر سینمایی و هو کردنش منطقی و هماهنگ با اصول آزادی خواهی نمی بود . چرا که بطور حتم هنرمندان دیگر  از زوایای دیگر نسبت به وقایع سال 88 و پس از آن  اثاری چه بسا قویتر و نافذتر می ساختند و قضاوت به هوش و خرد جامعه سپرده می شد و حقیقت در میان مردمان و تاریخ راه خود را می گشود .
 اما با وجود خونهای ریخته شده و قاتلان و ظالمانی که در امن و راحت بر مسند های قدرت و ثروت نشسته اند و به ریش مادران فرزند داده و ستم دیدگان می خندند ، با وجود جوانان ستم کشدیده و زندانی شده ، شیر زنان و دلیر مردان کتک خورده و  تحقیر و تکفیر شده  ، هزینه های میلیاردی که از جیب ملت همچنان صرف چپاول ثروتهای فکری  و فرهنگی و تحمیق و تحمیر مردمان و کشتن نور و برافروختن تاریکی  و چاق تر کردن عمله های هنر فروش می شود ، و با وجود نویسندگان و هنرمندانی که یا در بند هستند و یا اجازه ی ساخت و انتشار آثارشان را به جرم حق گویی و مردمی بودن ندارند ؛ و در زمانی  که مراسم تجلیل  اهالی سینما از پرافتخار ترین کارگردان ایران اصغر فرهادی حتی پس از آوردن اسکار به خانه ، توسط  وزارت ارشاد لغو می شود  ، آیا باید باز هم برای دیدن چهره های بی هنر و خود فروخته و مردم فروشی  چون امین حیایی و  شریفی نیا ... حتی به قصد  "هو کردن " یا از سر کنجکاوی  به گیشه های گدایی  "دروغ فروشان "  رونق داد ؟!

۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

جنبش تحریم انتخابات و اتحاد بی سابقه و فرخنده


این روزها تک تک فراخوان ها و بیانیه های سازمانها ، نهادها ، احزاب ، شخصیتهاو دانشگاهها را که دعوت به عدم مشارکت در سیرک انتخاباتی جمهوری اسلامی کرده اند را به دقت مرور میکنم . نکات مشترک بسیاری در تمامی آنها یافتم که مجال بیان همه ی آنها اینجا نیست .
ولی بعنوان کسی که از سال 76 در کمپین های انتخاباتی اصلاح طلبان ، منتقدین و مخالفین همیشه حضور فعال داشته اذعان می کنم تاکنون چنین اتحادی بر سر یک موضع مشخص و یکسان نسبت به انتخابات ندیده بودم . حتی در سال 76 که آن حماسه ساخته شد و حتی در سال 88 . به ویژه درانتخابات میان این دو مورد به خاطر دارم که در بحث و گفتگو با منقدین و معترضین از طیفهای دیگرتلاش زیادی می شد تا آنان را بر سر یک موضع نسبت به کاندیداها یا انتخابات یا تحریم متحد کنیم . در سال 88 نشست های مختلف ،بحثهای جدی و گاهی پرتنش با گروههای مختلف دانشجویی ، فرهنگی ، سیاسی و حزبی داشتیم تا به یک نقطه نظر مشترک برسیم و پس از آن کار تبلیغاتی و تشکیل شبکه های اجتماعی برای اقناع عمومی بسیار زمان گیر و توان فرسا بود .
در سال 88 بعنوان بازماندگان طیفی از جنبش دانشجویی دهه ی 70 که پس از جنایت کوی دانشگاه و شکست اصلاحات در دور دوم ریاست جمهوری خاتمی دچار قهر سیاسی شده و به کناری نشسته بود و کار فرهنگی و اجتماعی را پیشه کرده بود ، با جلسات مفصل در ستاد میر حسین موسوی و با وجود انتقادها و پرسشهای نفس گیر و جدی از او و مشاورانش ؛ به این نتیجه رسیدیم که میرحسین در عزمش برای تغییر مناسبات قدرت جدی است و این فرصت تاریخی را باید پاس داشت . استناد ما در برابر کسانی که به قهر سیاسی و تحریم انتخابات نظر داشتند این بود که باید از فرصت انتخابات برای تحمیل خواست عمومی از روشهای مسالمت آمیز به حکومت بهره برد . اگر حکومت تن به تغییر داد که مراد در گام اول در گذار به سوی دموکراسی حاصل آمده و اگرنه باعث شده ایم هزینه های سنگینی به حکومت مطلقه وارد آید . چرا که حکومت در صورت مشارکت بالای مردمی وادار به خطاهای فاحش خواهد شد و دیدیم که چنین شد .

در جریان انتخابات 88 ، به نظر من کمپین انتخاباتی که با همت همه راه اندازی شد ، برای نخستین بار نقش شبکه های اجتماعی و پیوندشان با یکدیگر ، و اهمیت اتحاد در ایجاد بزرگترین موج مردمی را به خوبی روشن کرد . این اتحاد ثمرات مهمی داشت و همه ی آن تلاشها و بی اثرکردن یا قانع کردن نیروهای طرفدار تحریم ، پیش و پس از انتخابات حکومت را وادار به اشتباهات پیاپی و مدام کرد . اول کودتای انتخاباتی ، دوم کودتای نظامی و سوم اشتباه تاریخی سید علی خامنه ای در سخنرانی 29 خرداد 88 و پس از آن اشتباهات دیگر در پافشاری بر سیاست نظامی گری کودتایی و سرکوب و خشونت و زندان کردن و کشتن منتقدین و معترضین . شما خود قضاوت کنید که همت و حضور متحد جامعه ی ایران و بخصوص نقش فعال شبکه های اجتماعی و جنبش آگاهی رسانی چه دماری از روزگار حکومت درآورد . علی رقم هزینه هایی که به جنبش دموکراسی خواهی ما وارد آمد و ضعفهایی که جای نقد و تحلیل دارد ، بنگرید که وادار کردن حکومت به اشتباهات مکرر چطور شاکله و هیمنه ی حکومت و شخص رهبری را فرو ریخت . پرده از چهره ی حقیقی حاکمان فرو انداخت و صورت و سیرت کریهشان و شعارهای بی شعور و پوچشان نمایان گشت . کار به جایی رسید که پوستر های سید علی کف خیابانها به آتش کشیده شد و همه ی انتقادها و دشنامها بطور مستقیم به سوی اصل نظام و ولایت مطلقه ی فقیه نشانه رفت . حجت بر همه ی نیروهای سیاسی درون و بیرون نظام تمام شد که حکومت اصلاح ناپذیر حتی حاضر به برتافتن نیروهای خودی و کمترین اعتراضات مسالمت آمیز و متمدنانه ی مردم خویش هم نیست ، حکومت از فاز دیکتاتوری آخوندی و سیاسی خارج و به صراحت اعلام دیکتاتوری نظامی کرد و در مقابل اپوزیسیون از فاز اصلاح طلبی درون نظامی به مرحله ی گذر از نظام ولایی برای عبور از بن بست وارد شد . ریزش و فروپاشی داخلی حکومت هم از آن دسته دستاوردهای این اتحاد بود . بطوریکه هر روز بیش از پبش شاهد شکافهای عمیق میان جناحهای درون حکومتی و حتی میان اصول گرایان هستیم . تابوی رهبری شکست و نامه ها و دشنامها از منتقدین سراسر دنیا روزی نیست که روانه ی بیت آقا نشود .
باقی ماجرا را خودتان می دانید .
و حالا یک گام مهم دیگر در جنبش مدنی و اجتماعی وسیاسی ایرانیان در حال برداشته شدن است و عجب آن که این نخستین باری است که هم منتقدین و هم مخالفین چه در داخل چه درخارج بر سر یک موضع بطور یکپارچه و با این حجم گسترده از اشتراکات فکری و عملی متحد می شوند .امروز برای نخستین بار همه بر موضع تحریم نمایش انتخاباتی دیکتاتوری ولایی اتفاق نظر دارند . در سمت مقابل حکومت در ضعف مطلق و از هم گسیختگی و بی برنامگی بی سابقه ای گرفتار آمده که نظیرش وجود نداشته .
امروز متوجه شدم که تقریبن هیچ سازمان ؛ حزب ، گروه و فعال حقیقی و حقوقی و دانشگاهی و سیاسی مهمی نمانده که در لزوم مشارکت در طرح تحریم فعال انتخابات بیانیه ، نظر یا اقدامی مرتکب نشده باشد ! دلیر مردان و زنان ما حتی از داخل زندان و در زیر شدیدترین فشارها بر خود و خانواده هاشان بازهم پیام محکم خود را در تحریم سیرک انتخابات به ما رسانیدند و همینطور است در مورد رهبران جنبش سبز از درون حصر غیر قانونی . جالب آنکه گروههای اپوزیسیون خارج نشین نیز که به شکل سنتی تمام انتخابات را تحریم می کردند اینباراز منظری تازه و با دلایل و دیدگاههای هماهنگ با نظرات مخالفین داخلی و در پشتیبانی از جنبش سبز و وقایع دو سال اخیر به میدان تحریم فعالانه پا گذاشته اند .
این اتحاد بر جامعه ی ایران مبارک و فرخنده باد .
برماست که ضمن آنکه به این تحریم فعال بپیوندیم ، این اتحاد بی سابقه میان نیروهای اپوزیسیون و همینطور همنوایی و هم نظری کم نظیر اقشار مردمی و لایه های مختلف اجتماعی را که هر یک از زاویه ای و به دلیلی مشارکت در انتخابات را نفی و حتی نفرین می کنند پاس بداریم و از هر روش که می دانیم در فعالیت برای رساندن پیام تحریم به همه ی نقاط ایران به هر روش که ممکن است اقدام کنیم .
این بزرگترین اتحاد بر سر یک واقعه ی سیاسی در ایران است که در طول این سی و سه سال رخ می دهد . فرصت حضور در این صحنه ی سرنوشت ساز از تاریخ ایران را از نباید از دست داد و شایسته است هر آنچه که می توان در تعمیم و تشدید این اتحاد و همبستگی خجسته و همینطور تعمیق گفتگو و تمرین برنامه ها و پروژه های مشترک انجام داد .
برای جمهوری اسلامی که سالهاست با صرف هزینه های کلان تبلیغاتی و عملیاتی ، قتل و ترور و دمیدن در اختلافات و ایجاد فضای بی اعتمادی و ترس و دهها روش دیگر تلاش میکند اتحاد میان اپوزیسیون خارج از ایران و همچنین اتحاد آنان با معترضین ، منتقدین و مخالفین داخل کشور شکل نگیرد این یک شکست بزرگ است که همزمان شده با ضعف شدید و از هم گسیختگی مفرط در نیروهای سیاسی درون حکومتی . امیدوارم همه ی ما این فرصت تاریخی را که نتیجه ی سالها مبارزات سیاسی است و از جنبش دوم خرداد ، 18 تیر و جنبش سبز عبور کرده و بلوغ یافته و در شکل جنبش تحریم انتخابات به اولین اتحاد فراگیر تمامی نیروهای سیاسی منجر شده است را به نیکی قدر بدانیم.