۱۳۹۱ مرداد ۸, یکشنبه

اشکنه پیاز و ویاگرا !


سالهاست آنقدر طنز تلخ در ماجراهای این مُلک و حکومت می بینی و آنقدر فضاحتش آشکار گشته که دیگر نیازی به نبشتن و تفسیر و به تصویر کشیدن ندارد که آنچه عیان است چه حاجت به بیان .


اما هرگز باورمان شاید نمیشد که سنت خداوندی در حقیر کردن زهد فروشان کار را به این درجه از رسوایی برای آغا و بادمجان چین های دوروبرش  برساند . و زبان قاصر از این همه پررویی و گستاخی شان که جای زرد نشده در این مملکت باقی نگذاشته اند و بوی عفن مدیریت و بصیرتشان عالم را گرفته و پرده ها از چهره ی عورت نشان  کریهشان افتاده ،  و اینان هنوز هم دم از عطر دل انگیز زندگی  در فضای ولایی می زنند و صبح تا شام از فضیلت ها و درجات اعلای مدیریت اسلامی در کشور امام زمان و حکومت الله اکبر در شیپورهاشان می دمند  .

در هفته ای که فغان ملت خشم فروخورده سر انجام از قیمت مرغ به هوا بر خواسته و فشار و فشور از همه سو گرده های امت را به لبشان رسانده ، یکی نهیب میزند که "مگر ما برای مرغ انقلا ب کردیم ، خجالت بکشید برای یک مرغ در خیابان هوار نکشید ! "  و دیگری میگوید " نخورید ملت نمی میرید که ، اشکنه پیاز داغ مگر چه کم دارد "  و آن یکی  پس از  80 سال شکم از گوشت اندودن یادش می افتد که شاید بشود گوشت و مرغ نخورد  و بلافاصله فتوی در میدهد که "مرغ و گوشت زیان دارد برایتان " و دیگری با فراموشی فساد عالم گیرو  اختلاس های میلیاردی دم از وظیفه ی امت ! در پیروی از آغا و صرفه جویی در این شرایط سخت می زند
با این وجود خود آغا به کل منکر بحران و شرایط سخت می شود و می گوید همه چیز خوب است و اقتصادمان فقط باید مقاومتی ! باشد وگرنه اصلن ما در شرایط شعب که نیستیم هیچ در شرایط بدر و احدیم !  و بار دیگر ثابت می کند که همه ی ما با جایمان یعنی ایران ،  پس از انقلاب به برکت ایشان و امامشان  یه سفر دسته جمعی به 1400 سال پیش کرده ایم ، بعد که رسیدیم همه چیز همان بود فقط  پیامبرش عوض شده و سلسله ی امامان. ( راستی از طلحه و زبیر چه خبر دلمان برایشان تنگ شده ) 
اما همانطور که پیش بینی میشد هنوز بوی عطر فرمایشات آغا از فضا محو نشده  رییس دولت منتخبشان در تایید فرمایشاتشان و در هماهنگی کامل ولایی ، شرایط اضطراری اعلام می کند و دستور به ذخیره سازی آذوقه ی ملت برای دست کم سه ماه را صادر می فرماید! اینگونه است که بلافاصله وزیر کشاوری و اقنصاد و تجارت و " کلویوم"   وزرای مسئول اقتصاد که هیچ تقصیری در وضع موجود نداشته و درست سر بزنگا پیدایشان میشود یک تفاهمنامه امضا می کنند و به سرعت و قاطعیت تمام بخشنامه می کنند که ورود کالاها و اقلام اساسی از جمله مرغ به کشور آزاد شد ! براردارن قاچاقچی و یاران حاج آقا عسگر هم همچون دروان طلایی امام و جنگ تحمیلی در هماهنگی ولایی قرار گرفته و ازآنجا که بصیرت بسیارشان باعث شده بود از قبل آمادگی لازم را داشته باشند ، کشتی هایشان یک ساعت پس از بخشنامه در سواحل و بنادر پهلو میگیرد . 

از سوی دیگر در حالیکه مالیخولیا که به سرعت به تمام دستگاه و سران و بخصوص "سر آن " یعنی آغا سرایت  کرده ایشان را واداشت که تازه پارا فراتر نهاده و صحبتهای حکیمانه ی آقای ا.ن را در 4 سال پیش خلاقانه تکرار کنند که جلوی رشد جمعیت را نگیرید که مبادا جماعت الله اکبر گو کم شود! مجلس به شدت مردمی هم بی درنگ طرحی ضربتی آماده میکند که بودجه و برنامه های تنظیم خانواده حذف شود ( احتمالن در طرحشان بودجه ی توزیع کاندوم را به بودجه ی خرید ویاگرا تبدیل کرده اند )
 چرا ؟ چون اگر حساب کنیم همه اشکنه پیاز داغ بخورند جمعیت می تواند دو برابر هم بشود و  میشود تنگ اداره ی مملکت  را  خورد کرد  . با اشکنه هم ملت سیر ند و هم ما باز هم پول و ثروت برای غارت و اختلاس خواهیم داشت .  چون جمعیت بیشتر به معنی مصرف کننده ی بیشتر غذا و دارو و آموزش و بهداشت نیست . می تواند بازارهای بهتری برای کارتل های سیگار و مواد مخدر و الکل و هزار رانت دیگر هم  ایجاد کند لابد !
.......
..........
به نظر شما این ها جوک بود ؟ فکر میکنید اگر 20 سال دیگر یکی روزنامه های این روزهای ایران را بر حسب اتفاق دستش بگیرد و یا همین مطلب را بخواند چه حال و تصوری خواهد داشت ؟
بعد از روی کار آمدن معجزه ی هزاره ی سوم دیری نپایید که ملت به بلاهت و حماقت و وقاحت و بیماری روانی و شارلاتانی ایشان پی بردند و  سخنان رییس دولت محبوب به سرعت شد نقل محافل طنز و پیامک ها و ایمیلها . در وبلاگ و اینور وانور زور میزدیم که بگوییم از صدر تا ذیل حکومت جنس آقایان و خانمها همین است و از اول هم بوده . دیری نگذشت که  رهبر اوزما باتون بدست و با چشمان خون گرفته پس از یک زورآزمایی کودتایی انتخاباتی در جمع زمین لیسان (توضیح در پایین صفحه )   و زمین خوران  گفت نظرش به نظر رییس جمهور محترم نزدیک تر است !. عجب اعتراف تاریخی کرد ایشان و باید یک طورهایی ثابت هم میکرد که مبادا ملت شک کنند و در پیامک ها و ایمیلها از ایشان یادی نکنند  و این شد که فرمایشات داهیانه و بصیرت مدارانه اخیرشان را  مرتکب شدند . تا ملت بعد از مدتی غیبت ایشان  - به دلیل شایعه ی وفات و البته به دلیل سرکشی های ماهانه به عرش الهی جهت دریافت دستورات خداوندی برای اداره ی جهان و شاید هم برای ارایه    مشاوره به خداوند برای اداره کردن کیهان -  جای خالی نفت و نان و ماست و پنیر را در سفره های افطارشان دست کم با سخنان روح افزای ولایت پر شود .

حالا از همه ی اینها بگذریم دیروز رفتم بازار خرید خانمی که داشت پیاز میخرید فغانش در آمد که پیاز دیگر چرا ظرف دو روز 100 تومان گران شده ! به سرعت توهم توطئه که ریشه ای غریب در ما ایرانیان دارد در من نهیب زد که آقای علم الهدی لابد در کار تجارت پیاز بوده وگرنه چرا نگفت بروید اوملت گوجه یا سیب زمینی یا اشکنه کشک بخورید !
  بدبختی ما این است که حتی نمی توانیم در اعتراضات مدنی چیزی را تحریم کنیم چون هر چه را تحریم کنیم مصرف یک چیز دیگر میرود بالا و آب به آسیاب یکی دیگر می ریزیم بی خبر .  من خوش خیال را ببین سخن از اعتراض و تحریم می گویم ... کی ؟؟؟ ما اااا ؟ !!! تحریم ؟؟!!  

بعد از مدتی ننوشتن و بسنده کردن به سکوت و خنده های تلخ کمی خواستم تلخی هایم را بنویسم و خالی شوم که نشدم . شما این تلخی را با این طنزها و تصویرها که ضمیمه است و از  فضای مجازی وام گرفته ام بر من فراموش کنید .

 تو ضیح : "زمین لیسان " کاسه لیسان واژه ی قدیمی برای درباریان شاهان است ، درباریان و پیروان ولایی علاوه بر بادمجان های دور قاب  رد پای آغایشان را هم بر روی زمین  لیس میزنند که  عکسهای منتشر شده در روزنامه های ولایی سند این مدعاست . نوع پیشرفته و رشد یافته ی این موجودات در محدوده ای که عطر ولایت و مدیریت آغا وجود دارد یعنی در کل ملک ایران ،  زمین را با تمام محتویاتش میخورند ! 

پارسا آریان (وبلاگ  امید سبز :  )