مدتهاست که دستهای هم را گم کرده ایم
هر کدام از ما به دلیلی ، بغض ها را فروخوردیم و دو سال دم نزدیم . در خیابان نگاههایمان با هم حرف میزد و آشنایی های خرداد 88 را در چشمان هم جستجو می کردیم ولی دستهای مشتاقمان دوباره به هم گره نمی خورد .
حالا وقت موشکافی این سکوت غمبار نیست و همه می دانیم چه در این مدت بر ما و دین و میهن گذشته .
خواستم دلیل بیاورم که باید رفت .. دیدم نیازی نیست .سخت است دلیلی برای نرفتن پیدا کرد .
در گذر تاریخی و ناگزیر ما به سمت آزادی و رهایی ،حضور دیگری از پیوند دستهای متحد و گلوهای پر فریادمان نیاز است .
از هرکه پرسیدم گفت بیست و پنج بهمن به خیابان می رود . من هم . تو هم بیا . به این بیاندیش که تو همه کسی . تو که باشی همه هستند .
" هراس و عدم اعتماد به نفس در گوشه گوشه ای این اقتدار پوشالی لاتهای حاکم موج می زند. این درخت را آفت هایی از جنس خودش از درون خورده و شوهای تلویزیونی و مطبوعاتی شان جز بزک کردن عروسی پا به سن گذاشته نیست! "
اکنون وقت حضور ماست.
وعده ما روزی که اعتبارش را از صلابت قدم های تو می گیرد و با تمام قدرت به تاریخ ایران می دمد . ایران ، سرزمینی که مال ماست و بر ماست تا مال ما بماند .
به یاد همراهان سبز که به پای آرمان ها و وعده هاشان ماندند و یکسال از حبسشان گذشت . به یاد محمد مختاری و صانع ژاله شهدای 25 بهمن 89 و صدها شهید دیگر ، به یاد اکبر امینی که با فریادش بر سر خفقان از فراز جرثقیل ، شهامت را در جان 25 بهمن دمید . به یاد هزاران همراه زندانی و زجر کشیده مان
....
بیا هراسمان را از هم بگیریم که قدرت ما در کنار هم بودن است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر